«آرش» (به معنای: درخشنده) یكی از پهلوانان پرآوازه در حماسههای ملی ایران است كه از او همواره به عنوان نماد میهنپرستی و از جان گذشتگی یاد شده است. او كسی است كه در زمان جنگ ایران و توران، طبق توافق طرفین، تیری را به بهای جان خویش پرتاب میكند تا نقطهی فرود آن، مرز دو كشور تعیین شود و ستیزهها پایان یابد.
از حماسهی آرش در متون تاریخی عهد اسلامی به تفصیل سخن رفته است. در كتاب «مجمل التواریخ و القصص» (520 ق) میخوانیم: «… افراسیاب تاختنها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره (= به مقابله) فرستاد تا ایشان را از جیحون زان سو تر كند. پس یك راه (= بار) افراسیاب با سپاهی بیاندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصار داد و اندر طبرستان سام و زال غایب بودند. و بر آخر صلح افتاد بر تیر انداختن آرش، و [تیر او] از قلعهی آمل به عقبهی مزدوران (= نزدیك سرخس) برسید و آن [را] مرز توران خواندهاند» [ص 42].
ابوریحان بیرونی ماجرای آرش را در ضمن بیان علت برگزاری جشن در روز سیزدهم تیرماه (جشن تیرگان) روایت میكند. وی مینویسد: «افراسیاب چون به كشور ایران غلبه كرد و منوچهر را در طبرستان بر محاصره گرفت، منوچهر از افراسیاب خواهش كرد كه از كشور ایران به اندازهی پرتاب یك تیر به او بدهد. یكی از فرشتگان كه نام او «اسفندارمذ» (به اوستایی: Spenta-Armaita) بود، حاضر شد و منوچهر را امر كرد كه تیر و كمان بگیرد، به اندازهای كه به سازندهی آن نشان داد - چنان كه در كتاب اوستا ذكر شده - و آرش را كه مردی با دیانت بود حاضر كردند. [منوچهر] گفت كه تو باید این تیر و كمان را بگیری و پرتاب كنی. آرش برپا خاست و برهنه شد و گفت ای پادشاه و ای مردم! بدن مرا ببینید كه از هر زخمی و جراحتی و علتی سالم است و من یقین دارم كه چون با این كمان این تیر را بیاندازم، پاره پاره خواهم شد و خود را تلف خواهم نمود. ولی من خود را فدای شما كردم. پس برهنه شد و به قوت و نیرویی كه خداوند به او داده بود، كمان را تا بناگوش خود كشید و خود پاره پاره شد و خداوند باد را امر كرد كه تیر او را از كوه رویان بردارد و به اقصای خراسان كه میان فرغانه و طبرستان است پرتاب كند. این تیر در موقع فرود آمدن به درخت گردوی بزرگی گرفت كه در جهان از بزرگی مانند نداشت و برخی گفتهاند كه از محل پرتاب آن تا آن جا هزار فرسخ بود و منوچهر و افراسیاب به همین مقدار زمین با هم صلح كردند و این قضیه در چنین روزی (سیزدهم تیرماه) بود و مردم آن را عید گرفتند»